روز معلم؛ تعارفات بی رنگ و بو
یادآوری مشکلات معیشتی و اجتماعی فرهنگیان دیگر به رویه ای تکراری و فرسایشی تبدیل شده است. همه ساله با آغاز هفته معلم خطابهها و همایشهای متعددی در توصیف مقام معلم و ضرورت رفع مشکلات آنها برگزار میشود ولی خروجی آنها تنها فقط محدود به حرف و تعارفات غیر قابل باور میشود تا عمل. بعد از این هفته هم تمام این تعارفات مثل همیشه به فراموشی سپرده می شود چرا که از اول هم برای فراموشی ساخته شده اند. دامنه مشکلات معیشتی معلمین به حدی است که حتی با تغییر دولتهای متعدد نیز باز مشکلات پا برجاست و پرونده خاکخورده آنها از سوی کمتر مقامی گشوده میشود.
انقلاب شاید بیش از هر قشر دیگری از سینه معلمین برخاسته باشد. انقلاب
اسلامی دورا ن جنینی اش در رحم تربیتی ای شکل گرفت که نطفه از سخنان معلمین
داشت و طبیعتاً بیش از هر تغییری در زمینه های دیگر معطوف به تحول فرهنگ
بود. اما پس از انقلاب دولتها و مجلسیان فراموش کردند که اصلاً چگونه و
برای چه انقلاب شد. معلمین به عنوان فرهنگ سازان به سرعت فراموش شدند چرا
که فرض شده بود مشکلات اقتصادی جنگ و یا تحریم، چنین تحمیلی را رقم زده که
تنها معلمین زیر بار آن کمر خم کنند. جنگ که شد از بودجه آموزش و پرورش اول
از همه زدند. تحریم که شد بیش از هر وزارتخانه ای، آموزش و پرورش بود که
باید جور همه مضیقه ها را می کشید. در یکی دو سال گذشته اما وقتی به
اقتصادِ رو به نقصان اروپا و آمریکا می نگریم، متوجه می شویم که از همه
بخشهای جامعه زده شد و تنها از آموزش و پرورش و کلاً بخشهای فرهنگی بود که
ذره ای هم کسر نگردید. اصولاً هر کشوری که به پرورش انسانها بیشترین اهمیت
را میدهد و آن را در درجه اول ارزش میبیند و بالطبع همه مردم را در
اداره جامعه شریک و سهیم میکند نه ترسی از دشمن خواهد داشت و نه نگرانی ای
از عقبماندگی. شاید در جامعه پس از انقلاب، صنوف دیگر کم و بیش توانستند
با مصائب اقتصادی سازگاری پیدا کنند و از میان گردباد تورم و یا رکود،
درآمد خود را همسنگ مسائل روز تکامل بخشند و یا از این حیث منتفع نیز گردند
ولی آن ها که فراموش شدند، کهنه سربازان فرهنگی بودند که پس از پیروزی
دیگر احوالی از ایشان پرسیده نشد.
واقعیت این است معلمی که در سالهای
اول انقلاب، استخدام شده و اکنون سالهای پایانی خدمت خود را میگذراند یا
به دوران بازنشستگی رسیده با رگ و پوست و جان خود حس می کند حقوقی که در
آغاز خدمتش دریافت میکرده با توجه به نرخ ارز خارجی در آن روز و امروز،
تا چه حد بیشتر از دریافتی است که اکنون و پس از یک عمر خدمت و در مواجهه
با هزارها گرفتاری در پایان دوره سی ساله خود دریافت میکند. حدیث معلمان
قدیمیتر اما غم انگیزتر است. اینان که قسمتی از سالهای خدمت خود را پیش
از پیروزی انقلاب اسلامی سپری کردهاند و البته استبدادگریها، ظلمها و
وابستگیهای آن روزگاران را دیدهاند و خود از مخالفان رژیم گذشته بودهاند
و همان طور که گفتیم در سالهای مبارزه برای مقابله با آن رژیم تلاش نموده
و هزینهها دادهاند بر این اعتقادند که در آن دوران معلمان جایگاه
اقتصادی و اجتماعی بهتر و قدرت خرید بیشتری داشتند و به همین دلیل رغبتها
در رویآوردن به کار معلمی و عرصه تعلیم و تربیت، بهتر و بیشتر از الآن
بوده است.
دغدغه معلمین گرچه تا حد زیادی سنگین از بار مشکلات معیشتی
است اما فقط در این موضوع خلاصه نمی شود. اگر یک بار به پای درد دلهای
جماعت معلم بنشینیم میتوانیم مسائل و مشکلات جدیتر و مهمتری را بیابیم
که تا به حال از آن غفلت شدهاست. متناسب نبودن درآمد معلمین با میزان
مسئولیت و تنشی که متحمل میشوند، صرفاً میتواند یکی از این مشکلات باشد.
آیا در بهترین حالات می توان گفت که میزان فشار روانی و جسمی حاصل از کار
معلمی تا چه حد بر یک معلم تأثیرات مخرب دارد؟ معلمی نیاز به توانایی و صرف
انرژی فراوان دارد. معلم باید جامعهشناس باشد که با شناخت مقتضیات زمان،
دانش آموز را برای ورود به جامعه آماده کند. باید روانشناس باشد که با درک
نیازهای روحی و مسائل روانی، دانش آموز را به عنوان فردی از نظر روح و
روان، سالم تحویل اجتماع دهد و معلم نیاز به مهارتهای ارتباطی دارد تا
بتواند با دانش آموزش ارتباطی سازنده برقرارکند. معلمان چون کارمندان
بایگانی با پروندههای راکد سروکار ندارد، بلکه با انسانی سر و کله میزند
که اتفاقاً در دوران رشد و تغییر و تحول است. کار کردن با کودک و یا
نوجوانی که یک لحظه از درون و بیرون آرام و قرار ندارد مطمئناً هنری است که
از عهده هرکسی بر نمیآید. جامعه ما از معلم توقعات فراوان دارد، اما به
انتظارات او گوش نمیدهد. از او تکلیف میخواهد، اما به حقوقش بی توجهی
میکند. از او مسئولیت میخواهد و شدیداً بازخواستش مینماید، اما دایره
اختیاری برای او باقی نمی گذارد. اندوهبار این است که آیندهسازان جامعه و
تربیت آنان را به معلم میسپارند ولی معلم را به امان خدا رها میکنند.
نگرانی از بیتوجهی به شایستهسالاری و نقصان در مدیریت نیز مشکل دیگری
است که معلمان با آن دست به گریبان بوده و هستند. وقتی از معلمان و حتی
استادان و اعضای هیات علمی دانشگاهها برای ریاست مدرسه، گروه و دانشکده
پرسشی نمیشود و گاه فردی را با اندک سابقه کاری به مدیریت اداره و یا
مؤسسهای آموزشی میگمارند، قطعاً سبب ناراحتی معلمان و استادان میشوند و
از مشارکت آنها هم بهرهای نصیب خود نمی کنند. مدیریت تا آن حد در آموزش و
پرورش اندوهبار است که برای چند ساعت دوره ضمن خدمت از معلمین درخواست پول
می کنند و با وضع رقت انگیزی با معلمین که خود را محتاج این دوره ها می
دانند رفتار می نمایند و این در حالیست که در ادارات دولتی دیگر چنین
آموزشهایی حد اقل با حق الزحمه اضافه کار پاداش داده می شود. البته این
دوره ها هم مثل هر موضوع دیگری در آموزش و پرورش آن چنان بی رنگ و بو شده
که تنها برای امتیازاتی چند که تنها خاصیتش از دست ندادن چند هزار تومان
پول است به حساب آورده می شود.
معلمین از خود می پرسند چرا در کشوری که
مایه مباهاتش، افتخارش و حتی هموزن ناموسش، فرهنگ آن کشور است این گونه با
پاسداران عرصه فرهنگ غیر منصفانه برخورد می شود.
منبع : سایت انجمن اسلامی معلمان ایران
وبلاگ زیبای انجمن اسلامی معلمان خوانسار در لیست سایت انجمن اسلامی معلمان استان قم لینک شد شما می توانید مارابنام انجمن اسلامی معلمان استان قم به آدرس www.aemqom.ir لینک نمایید.
باکمال تشکر وامتنان